توصیفی که در کتاب تورات در چگونگی طوفان نوح شده است،از نظر علمی و عقلی قابل قبول نیست و بمنکران و مخالفان فرصت میدهد تا آنرا افسانهای و غیر واقع معرفی کنند.
زیرا میدانیم که بسیاری از مطالب تورات مخدوش و از اصل الهیاش منحرف گردیده،وصف طوفان نوح هم در این کتاب خالی از تصرفات تخیلآمیز انسانی نیست و لذا مبالغه و غیر عقلی بودن آن شگفتی ندارد.اما اگر موضوع طوفان را از زبان قرآن،بهمان اندازه که در این کتاب بیان شده است بشنویم و راجع بآن مطالعه کنیم پدیدهای را دریاف میکنیم که حقایق و موازین علمی آن را تأیید میکند.
قرآن در حدود سی مرتبه بواقعه طوفان و غرقشدن قوم نوح تذکرات متفرق داده و تنها در سوره هود در 24 آیه متوالی موضوع دعوت توحیدی نوح(ع)و انکار قوم او و پیشآمد طوفان و کیفیت آن تشریح شده است،و از آیات 16 تا 20 این سوره(آیات 40 و 42 و 43 و 44 سوره شریفه1)نتیجه گیریهائی (1)-آیات مزبور باین بیان است: آیه 40 در سوره مبارکه هود:-
حتی اذا جاء امرنا و فار التنوز قلنا احمل فیها من کل زوجین اثنین و أهلک الا من سبق علیه القول و من آمن و ما آمن معه الا قلیل
آیه 42«سوره هود»
و هی تجری بهم فی موج کالجبال و نادی نوح ابنه و کان فی معزل یا بنی ارکب معنا و لا تکن مع الکافرین.
پیش از آنکه از مضمون این آیات در بحث راجع بچگونگی طوفان استفاده کنیم،بیمناسبت نیست که خلاصهای از نتایج مطالعات زمینشناسی راجع به پیشرفت و طغیان آبها،در اوایل دوران کنونی زمینشناسی را که قطعیت علمی دارند در اینجا متذکر شویم:
آثار مشهود زمینشناسی حاکی است که از اواسط دوران چهارم زمین- شناسی1و مخصوصا بعد از دوره بسط و توسعه یخچالها2،طغیان و تجاوز آبها بقارهها عمومیت داشته و رسوبهای وسیعی از این پیشرفتهای آب بر روی قسمتی از خشکیهائی که قبلا وجود داشتهاند باقیمانده است.
طغیان آبها و فراگیری خشکیها،در اواسط دوران چهارم،یا بواسطه ذوب یخها (مخصوصا در دورههای بین یخچالی)3،یا شکستگی قطعاتی از زمین و فرونشستن آن،یا فرورفتن ملایم و تدریجی قسمتی از سطح خشکیها نسبت بقسمت دیگر4و یا فزونی نزولات قآیه 43«هود»
قال سآوی الی جبل یعصمنی من الماء قال لا عاصم الیوم من امر الله الا من رحم و حال بینهما الموج فکان من المغرقین.
قآیه 44«هود»
و قیل یا ارض ابلعی ماءک و یا سماء أقلعی و غیض الماء و قضی الامر و استوت علی الجودی و قیل بعدا للقوم الظالمین.
(1)-دوران چهارم یا دوران کنونی کوتاهترین دروهی زمینشناسی است که قریب یکملیون سال از ابتدای آن میگذرد و پیدایش انسان را از اوائل این دوران میدانند.
(2)-دورهای از اوایل دوران چهارم که بواسطه برودت زیاد یخچالهای قطبی و یخچالهای ارتفاعات،توسعه زیادتر از امروز داشتند و مخصوصا قسمت عمومی از نیمکره شمالی سطح زمین متناوبا مستور از یخ بوده است.
(3)-در دوره یخچالی ابتدای دوران چهارم یک سرما و یخبندان ممتد و متوالی نبوده بلکه در طول این دوره چند مرتبه تغییر جوی حاصل شده و متناوبا ذوب یخها و عقبنشینییخچالها موجب طغیان آبها و فروگذاشتن آبرفتهای یخچالی در محلهای مربوط مثل اروپا و امریکای شمالی و دامنه ارتفاعات گردیده است و از این جهت ابتدای دوران چهارم را بچند دوره یخچالی و بین یخچالی تقسیم میکنند.
(4)-فرونشستن و برجستگی تدریجی قسمتی از قشر جامد و بنابراین سطح زمین یکی از پدیدههای مستمری است که بنابر اصل و قاعده«برقراری تعادل یا ẓIsostue پیوسته بین قشر جامد زمین و مواد گداخته زیر آن برقرار است و با تغییر سنگینی هر قطعه از قشر جامد نسبت بقطعات مجاور اختلاف سطح پیدا میکند.
آسمانی بواسطه جوی بوده و از این راهها است که قسمتی از خشکیها و یا کناره بعضی از دریاها و دامنه ارتفاعات و یا اطراف بستر رودها بوسیله آب مستور شده و رسوبهائی از آن بر جای مانده است.
وسعت خشکیهای زمین در ابتدای دوران چهارم بیش از امروز بوده است،پیشروی آبها که بعلل مذکور،در طول این دوران صورت گرفت،موجب شد که نقاطی از قارهها بزیر آب رود و یا حاشیه کموبیش عریضی از اطراف خشکیها که ارتفاع بیشتر داشتهاند،بشکل جزیرهها،شبه جزیرهها و مجمع الجزایر از خشکیهای بزرگ جدا شوند،و وضع جغرافیائی زمین تدریجا بشکل امروز درآید.
جدا شدن کامل قاره افریقا از جنوب اروپا و شکل امروزی شبه جزیره ایتالیا و جزیره سیسیل و برقراری مدیترانه شرقی و مجزاشدن جزایر انگلیس از بقیه خشکی اروپا وجدائی جزایر سیبری جدید از شمالآسیا و جزایر ژاپن از مشرق و بعضی از جزایر اندونزی از جنوبشرقی این قاره،از جمله تغییراتی است که بعلتهای ذکر شده در طی دوران چهارم انجام شده است.
شاید با همین توضیح مختصر که راجع بتغییرات جغرافیائی سطح زمین از ابتدای دوران چهارم داده شد بتوان دریافت نمود که ارتفاعات و محلهای برجستهتر سطح زمین،در پیشرفتهترین آبهای این دوران نیز از آب خارج بوده و بهمین جهت است که از طبقات رسوبی «آبرفتی»1جدید برفراز بلندیهای زیاد مثل ارتفاعات البرز و بالای کوههای غربی ایران و مرتفعات سایر نقاط زمین،اثری یافته نمیشود و حتی بعضی از رسوبهای سیلابی و آبرفتی که از اوایل دوران،در پای دامنه ارتفاعات گذاشته شده از اواسط دروان از آب خارج گردیده و برجسته شدهاند و از همین قبیل است تپههای شمال و شمالشرقی تهران از یوسفآباد تا قلهک و شمال نارمک و تا سرخحصار و هزاردره«جاجرود»که همه از قلوهسنگها و ریگها و رستهای درهم سیلابی تشکیل شده و در اوایل دوره ماقبل بشر و یا پیش از آن بالا آمده و طبقات این رسوبها بشکل مورب و غیرافقی،بوضعی که امروز مشاهده میشوند،درآمده است.
در قرآن از طوفان نوح و طغیان آبی که محل مسکونی قوم او را فرا گرفت،به بیان مختلف یاد شده است و چنانکه گفتیم در سوره هود چگونگی حادثه را بیشتر توضیح فرموده است (1)-طبقات افقی و یا کمشیب از شن و ریگ و قلوهسنگهای صاف و گردشده که بواسطه آبهای جاری بر سطح زمین گذاشته شده و میشوند مثل زمین تهران،قزوین-کاشان-یزد قم و اغلب شهرها و آبادیهای ایران
در بیان قرآن راجع بطوفان نوح مطلقا غیرطبیعی و غیرعلمی مشاهده نمیشود و از این جهت با مندرجات تورات فرق نمایان دارد.
نکات اساسی که از آیات سوره شریفه هود راجع بچگونگی طوفان دریافت میکنیم از اینقرار است:
1-طغیان آب در طوفان نوح تنها با ازدیاد آبهای آسمانی،بنحوی که در کتاب «سرگرمیهای ریاضی»،(در رد مندرجات مربوط در کتاب مقدس)،نقل شده است نمیباشد. 1جمله«فار التنور»که در آیه 40 از سوره هود مذکور است،جهش آب از زمین را میرساند:
فعل«فار»بمفهوم جهش و پرتاب تا ارتفاع معین است و کلمه مشخص«التنور»حفره راست و نسبتا وسیع و دهانه باز و تقربیا استوانهای شکل و یا نیم مخروطی را میرساند و از جمله «فار التنور»فوران شدید آب نظیر«آب فشان»هائی که امروز در بعضی از نقاط زمین وجود دارند و یا در مواقع معین ظاهر میگردند،فهمیده میشود.
آبهای زیرزمینی و آبهای موجود در ترکیب سنگها،تحت تأثیر گرما و فشارهای زیاد درون زمین تغییراتی پیدا میکنند و فعل و انفعالهائی دارند و از جمله،در محلهای مساعد،باشدت از زمین خارج میشوند.
اینکه در آیه شریفه از اسامی خاصی که در عربی بچشمههای طبیعی و یا مصنوعی اطلاق میشود ذکری نشده و کلمه«تنور»را با فعل«فار»بیان فرموده است قابل دقت و توجه است و قاعدتا خروج آبها بوضع چشمههای عادی ولو بزرگترین آنها نبوده بلکه باید جهش آب زیاد و تحت فشاری را برای این بیان،در نظر داشت.
خروج آب زیرزمینی در پدیده غیر عادی طوفان نوح را از آیه 44 سوره هود نیز استفاده میکنیم.
(1)-درباب هفتم از سفر پیدایش تورات،در شرح و تاریخ طوفان نوح این جمله فارسی«جمیع چشمههای لجه عظیم شکافته شد»خوانده میشود.با آنکه از این جمله مدلول چشمههائی که از زمین خارج میشوند،صحیحا دریافت نمیشود معذالک از یاد مفهوم خاص چشمه که در این جمله ذکر شده است نمیتوان انصراف داشت.اما در کتاب«سرگرمیهای ریاضی» طغیان آب در طوفان نوح را یکسره از نزولات آسمانی گفته و چنانکه در فصل آخر این یادداشت شرح بیشتر داده خواهد شد با حسابهای ریاضی که برمبنای فرضیات غیر واقع کردهاند آن حادثه را افسانهای گفتهاند!
بنا بجمله...
یا ارض ابلعی ماعک.
..که در آیه 44 مذکور است،تقدیر الهی بر این جاری شد که زمین آب متعلق بخود را فروبرد.این همان آبی است که در زمین ذخیره و یا جزء ترکیب سنگهای آن بوده و هنگام طوفان خارج گردیده و اینک بامر خداوند فروبرده میشود و در جای سابق خود قرار میگیرد...
2-در طوفاننوح،پیشرفت آبها و فراگیری خشکیها،فقط در حدود دشت و پائین دامنه کوه بوده و هرگز قله ارتفاعات و بلندی برجستگیها را فرا نگرفته است و این امر را از گفتگوئی که میان نوح(ع)و پسرش صورت گرفت و در آیات منعکس است میتوان فهمید: به بیان آیات 42 و 43 از سوره هود(بمتن این آیات رجوع شود)،در موقع توسعه طوفان و بسط طغیان،نوح درحالیکه با همراهان بر کشتی خود سوار بود،فرزند را ندا میدهد که با وی بکشتی درآید ولی پسر ابا میکند و میگوید،بکوه پناه میبرم و کوه مرا از آب حفظ میکند، و در حین این مکالمه موج پسر را میرباید و از جمله غرق شدگانش میسازد.
از این بیان معلوم میشود در لحظه قبل از غوطهوری فرزند نوح که قاعدتا موقع توسعه طغیان بوده،کوه مجاور از آب خارج بوده که فرزند امید پناه بآنجا را داشته است.
ممکن است ادعا شود که بعد از غرقهشدن فرزند نوح باز طغیان و طوفان ادامه پیدا کرده بحدی که تمام کوه مجاور و حتی ارتفاعات بلندتر را احاطه نموده است.در پاسخ باید گفت، با آنکه چنین تصریح و یا تلویح در آیات قرآنی وجود ندارد و جمله
«...و کان من المغرقین...»
غوطهوری تمام محیط زندگی قوم نوح را میرساند معذالک بنص«...و استوت علی الجودی...» که خاتمه طوفان و استقرار کشتی بر خشکی و یا برجستگی مساعدی را میفهماند،کوههای مجاور در منتهای توسعه طغیان از آب خارج بوده است.اگر باز ایراد شود که«جودی»اولین محلی بوده که با فروکش و پائین رفتن سطح آب نمایان شده،و کشتی بر آن مستقر گردیده است باز در جواب باید متذکر شد که در محل اشغال آبهای ساکن رسوبهای کموبیش ضخیم از ریگ و شن و گلولای فرو مینشیند.چنین محلها تا مدتی برای لنگر و توقف کشتی هرچند که کوچک باشد،مساعد نیست و نیز تا مدتها آماده برای کشت و زرع و تأمین روزی و سکنای افراد متعددی که باید از کشتی خارج شوند و زندگی را در محیط تازه شروع نمایند نمیباشد.
3-در قرآن هیچ تصریح و توضیحی بر اینکه از تمامی موجودات زنده روی زمین یک جفت در کشتی نوح قرار گرفته باشند نیست:نر و ماده بودن،صفت طبیعی مخصوص کلیه موجودات زنده یعنی حیوانات و گیاهان است.
اگر تعبیر جمله
«..من کل زوجین اثنین...»
از آیه 40 در سوره شریفه هود را مانند نوشته تورات،شامل جمیع جفتداران بدانند لازم میآید که سرنشینان کشتینوح را از تمامی موجودات زنده بدانیم و چنین امر،با هر وسعتی که برای کشتینوح متصور باشد،نه عقلا ممکن است و نه از نظر علمی الزام و امکانی دارد،زیرا اکثریت تامه موجودات زنده دریائی هستند و در آب زندگی میکنند و احتیاجی برای حفظ نسل آنها،بفرض عالمگیر بودن طوفان و محاط- بودن تمام سطح زمین در آب،نبوده است.
پس مفهوم جمله منظور از آیه 40،بلا تردید ناظر باجتماع تمامی موجودات زنده در کشتینوح،آنطور که تورات مخدوش تصریح بآن دارد نمیباشد.
انواع بیشمار موجوات بری،با آنکه جزء کوچکتری نسبت بحیوانات بحری هستند،نه در دسترس نوح(ع)بودهاند و نه امکان حمل دستهجمعی آنها بواسطه ناسازگاری محیط زندگی آنها نسبت بهم بوده است مضافا بآنکه برطبق توضیحات فوق،در طغیان آبی که بهنگام طوفان صورت گرفت،همه خشکیهای زمین غوطهور در آب نشده بودند تا احتیاجی بحمل نمونهای از جمیع موجودات زنده بری در کشتینوح،برای نجات نسل آنها باشد.
از تنوین کلمه«کل»و مختصات نحوی جمله
«من کل زوجین اثنین...»
نیز دریافت میشود که زوجهای منتخب در کشتینوح،از حیوانات بری مأنوس و ملازم زندگی انسان و بقول مرحوم ملا فتح الله کاشانی در تفسیر«خلاصة المنهج»«از هر نر و مادهای که نفعی از ایشان متصور باشد»خارج نبوده است.
اما مسئله طوفاننوح در بیان کتاب مقدس و استدلالها و نوشتههای مخالفان و منکران.
دریافتی را که باطلاع فعلی خود در کلمات قرآن و شواهد علمی راجع بچگونگی طوفان نوح و اثر آن داریم و در بالا درباره آن اشاره شده است ما را مطئمن میسازد که حادثه مزبور با آنکه غیرعادی بوده ولی از جمله همان پدیدههای طبیعی است که مستمرا و یا بطور اتفاق بر سطح زمین تأثیراتی دارند و بیان قرآن در این موضوع هرگز مغایرتی با اصول قطعی علمی ندارد و شواهد زمینشناسی هم جز در تأیید آن نمیباشد.
اما آنچه در تورات راجع بحادثه طوفاننوح نوشته شده،چنانکه اهل بصیرت و تحقیق میدانند،گفتار خالص الهی نیست تا خالی از خلل باشد و چنانکه در مقدمه این مقاله نیز گفته شد چون مندرجات تورات با تخیلات و تصرفات افراد،آلوده و مغشوش شده است، اعتباری بر آن مترتب نمیباشد و آنانکه باین گفتهها استناد میکنند و استدلالهای تخطئهآمیز مینمایند،نظری جز سست ساختن مبانی اعتقادی و معنوی مردم ندارند مضافا بآنکه بیاطلاعی آنان نسبت به بیان قرآن نیز معلوم بوده و اقلا در تبلیغ نیت فسادانگیز خود،ناآشنائی بگفتههای قرآن را مصلحت خویش میدانند!
یکی از کتابهائی که در این زمینه اخیرا نوشته شده و در آن با فرضیات و محاسبات غیر واقع،مسئله طوفاننوح را افسانهای معرفی کرده است کتاب«سرگرمیهای ریاضی»میباشد که بفارسی نیز ترجمه شده است.
یکی از نویسندگان معتقد و علاقمند که از نوشتههای بناحق این کتاب ناراحت بودهاند قسمتی از مندرجات آنرا به مجله مکتب اسلام فرستاده و خواستار جواب متناسبی برای جلوگیری از گمراهی دیگران شده بودند و دفتر مجله پاسخ آنرا بعهده نگارنده محول داشتهاند و لذا باستحضار میرساند:
پاسخ بمندرجات کتاب«سرگرمیهای ریاضی»راجع بطوفاننوح،کلا و اصولا همان است که در بحث مختصر راجع بکلمات قرآن و دریافتهای علمی زمینشناسی فوقا اشاره شده است معذالک برای انطباق هر نوع ایرادی که در کتاب«سرگرمیهای ریاضی»شده با اجزاء مطالب مورد بحث ما توضیح فهرستوار ذیل را ضمیمه مینمائیم:
1-طغیان آب در طوفاننوح منحصرا مربوط به نزولات جوی نبوده و بنابراین محاسباتی که در کتاب«سرگرمیهای ریاضی»باستناد نوشته کتاب مقدس راجع بمقدار رطوبت جو زمین و تقطیر آن و مقدار آب اقیانوسها شده است پایهای ندارد.
2-طغیان آب در طوفان نوح از جمله تجاوز و توسعه آبهای جاری بر سطح زمین بوده که دشت و دامنه را فراگرفته و هرگز به برجستگیهای بلند و نقاط مرتفع نرسیده است بنابراین تمام حسابهائی که بنا بگفته تورات در کتاب«سرگرمیهای ریاضی»راجع بمحاط شدن تمام سطح زمین حتی قله اورست هیمالیا بزیر آب گردیده تخیل و تصوری بیش نمیباشد.
3-وقتی تمام سطح زمین محاط در آب نباشد بلاشک ادامه و ارتباط زندگی موجودات بری هم منقطع و متوقف نمیشود و بنابراین احتیاجی بحمل یک جفت از تمامی حیوانات بری،برای نجات نسل آنها نخواهد بود و محاسباتی که درباره انتقال اقلا 3500 نوع از پستانداران در یک کشتی و تامین غذای آنها و افسانهای بودن کشتی که بتواند این مقدار از محصولات را با خود ببرد شده است اساسی ندارد.
مضافا بآنکه قسمت عمده از حیات حیوانی در آبها است و بفرض محال که طغیان آب در طوفاننوح،فراگیر تمام سطح زمین بوده باشد موجبی برای انهدام حیوانات بحری نبوده و بنابراین گفته تورات راجع باینکه در طوفان نوح«...همه موجوداتی که در تمام سطح زمین بودند نابود شدند و فقط نوح و آنچه با او در کشتی بود باقی ماند...»گفته ناصحیح است و توضیحات و محاسباتی که با استناد باین گفته در کتاب«سرگرمیهای ریاضی»شده است بنیانی ندارد.